داد زدن


معنی انگلیسی:
cry, holler, shout, vociferate, yell, to shout

لغت نامه دهخدا

داد زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) آواز بلند برآوردن. فریاد کردن.

فرهنگ فارسی

آواز بلند بر آوردن

واژه نامه بختیاریکا

شُلُقنیدِن؛ شُرُقنیدِن

مترادف ها

cry (فعل)
خروش برآوردن، داد زدن، فریاد زدن، گریه کردن، صدا کردن، خروشیدن، بانگ زدن، مصوت کردن

shout (فعل)
خروش برآوردن، داد زدن، فریاد زدن، خروشیدن، مصوت کردن، فریاد کردن، جیغ زدن

root (فعل)
داد زدن، ریشه کن کردن، ریشه دار کردن، پوزه بخاک مالیدن، از عددی ریشه گرفتن

outcry (فعل)
داد زدن

roar (فعل)
داد زدن، غریدن، غرش کردن، خروشیدن، داد کشیدن، خرناس کشیدن

bawl (فعل)
داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن

hoot (فعل)
داد زدن، جیغ کشیدن، بوق زدن، هو کردن

فارسی به عربی

بکاء , جزر , زییر , صیحة
نعیب

پیشنهاد کاربران

بیشتر وبیشتر دادبزن وخدایا خودتان گول بزنید تا به بهشت خیالی میبرنت.
وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ
دادن زدن ، فریاد کشیدن ، جیغ زدن و همانند اینها
فریاد زدن
داد کردن
آواز بلند برآوردن. داد زدن. فریاد کردن. داد کشیدن. فریاد کشیدن. آوای بلند برآوردن.
سر کسی داد زدن

بپرس