داخلون

لغت نامه دهخدا

داخلون. [ خ ِ ] ( ع ص ) ج ِ داخل. ( مهذب الاسماء ).

داخلون.[ خ ِ ] ( اِ ) مرهم داخلون. مرهم دیاخیلون . لعابات ( بحر الجواهر ) :
گفتاز من برو تو بنزد ( بسوی ) طبیب شهر
وز وی بیار مرهم شنگرف و داخلون.
سوزنی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَاخِلُونَ: وارد شوندگان
ریشه کلمه:
دخل (۱۲۶ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس