- عقد دائمی ؛ مقابل عقد منقطع : بعقد دائمی و نکاح همیشگی درآوردم موکله خود را بموکل شما...
- غیردائمی ؛ منقطع. ناپایدار که پیوسته نباشد. مقابل دائمی.
دائمی. [ ءِ می ی ] ( اِخ )مولانا دائمی از استرآباد است و این مطلع از اوست :
آن پری را که زگلبرگ قبا در بر اوست
هر طرف بند قبا نیست که بال و پر اوست.
( ترجمه مجالس النفائس ص 86 ).