دائر شدن. [ ءِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل بائر شدن. آباد و معمور گشتن. زیر کشت درآمدن ( زمین ). || رواج یافتن. از رکود برآمدن. برپا گردیدن. پادار گشتن : دائر شدن امر؛ قرار گرفتن آن.