خیمان

لغت نامه دهخدا

خیمان. [ خ َ ی َ ] ( ع مص ) ترسیدن. || بددلی کردن. || مکر و حیله نمودن پس رجوع کردن بر آن. || برداشتن پا. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خیم ، خیوم ، خیمومة، خیام در تمام معانی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس