آب از دست نچکیدن کسی را ؛ سخت ممسک بودن.
از کون درآوردن، توی دهان گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] بسیار خسیس بودن .
غازبین
لغت نامه دهخدا
غازبین . ( نف مرکب ) آن که یک غازرا در نظر گیرد. کنایه از شخص بسیار لئیم و خسیس .
لغت نامه دهخدا
غازبین . ( نف مرکب ) آن که یک غازرا در نظر گیرد. کنایه از شخص بسیار لئیم و خسیس .