خیلی اتفاقی: [ اصطلاح در تداول عامه ] کاملا تصادفی , شانسی. کاملا غیر منتظره.
( ( آرزو نگاهی به ویترین کتابفروشی انداخت و غرغر کنان وارد چلو کبابی شد و تکه ی دوم شیشلیک را گذاشت توی دهن گفت "عجب خوشمزه ست . چطوری پیداش کردی ؟""اسفندیار پیداش کرد خیلی اتفاقی . " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص87 . ) )
( ( آرزو نگاهی به ویترین کتابفروشی انداخت و غرغر کنان وارد چلو کبابی شد و تکه ی دوم شیشلیک را گذاشت توی دهن گفت "عجب خوشمزه ست . چطوری پیداش کردی ؟""اسفندیار پیداش کرد خیلی اتفاقی . " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص87 . ) )