سوارکاران
خَیلتاشان:
جمع خیلتاش به معنی فرّاش، سپاهی که همه از یک خیل باشند مرکب از خیل به معنی طایفه و تاش پسوند شرکت.
" مبشران مسرع از خیلتاشان سوی غزنین فرستادند. "
( گزیده تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، چاپ پنجم، ۱۳۷۲، ص ۷ )
جمع خیلتاش به معنی فرّاش، سپاهی که همه از یک خیل باشند مرکب از خیل به معنی طایفه و تاش پسوند شرکت.
" مبشران مسرع از خیلتاشان سوی غزنین فرستادند. "
( گزیده تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، چاپ پنجم، ۱۳۷۲، ص ۷ )
خَِیلتاشان - جمع خیلتاش -
گروه نوکران و چاکران، دار و دسته ها
از دو کلمه:
خیل:گروه اسبان و سواران، سپاه، لشکر، فوج، قشون - پیرو، مرید - قبیله، طایفه. و
تاش ( داش ) :ترکی است و به معنی: سنگ -
... [مشاهده متن کامل]
دولتیار، بختیار، خوشبخت، نیکبخت - خداوند، صاحب، دارنده -
هم ( وندی:پیشوند، میانوند، پسوندِ همانندی ) ، یکدیگر، شریک، یار، برادر، داداش!
مثل:گارداش ( قارداش: برفِ سنگی، برفِ نیرومند، بهمن، کولاک )
گروه نوکران و چاکران، دار و دسته ها
از دو کلمه:
خیل:گروه اسبان و سواران، سپاه، لشکر، فوج، قشون - پیرو، مرید - قبیله، طایفه. و
تاش ( داش ) :ترکی است و به معنی: سنگ -
... [مشاهده متن کامل]
دولتیار، بختیار، خوشبخت، نیکبخت - خداوند، صاحب، دارنده -
هم ( وندی:پیشوند، میانوند، پسوندِ همانندی ) ، یکدیگر، شریک، یار، برادر، داداش!
مثل:گارداش ( قارداش: برفِ سنگی، برفِ نیرومند، بهمن، کولاک )