خیل باش

لغت نامه دهخدا

خیل باش. [ خ َ / خ ِ ] ( اِ مرکب ) فرمانده لشکر .
چه خوش گفت بکتاش با خیل باش
چو دشمن خراشیدی ایمن مباش.
سعدی ( گلستان ).

مترادف ها

army commander (اسم)
خیل باش

cavalry commander (اسم)
خیل باش

troop commander (اسم)
خیل باش

commander-in-chief (اسم)
فرمانده، خیل باش، سپهبد، سردار

پیشنهاد کاربران

بپرس