خیفان

لغت نامه دهخدا

خیفان. [ خ َ] ( ع اِ ) کثرت ملخها که هنوز بالهای آنها درست نشده باشد. || کثرت مردم. || ملخی که در آن خطوط مختلف سپید و زرد بهم رسیده باشد. || ملخی که از رنگ نخستین که سیاه و زرد بود منسلخ شده مایل بسرخی گردیده باشد. || ملخهای لاغر سرخ زاده سال اول. || گیاهی است کوهی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس