فرو نشستن، سر خوردن، خیط و پیت کردن، فرو ریختن، فرو رفتن، خیط و پیت شدن، از پا افتادن، لنگ شدن
سرخ شدن، خیط و پیت کردن، قرمز کردن، بطور ناگهانی غضبناک شدن، بهیجان امدن، چهره گلگون کردن، ابریزمستراح را باز کردن، اب را با فشار ریختن
زاییدن، خارج کردن، از اختفا بیرون اوردن، خیط و پیت کردن
خیط و پیت کردن، سردواندن
خیط و پیت کردن، سرخاب مالیدن، سرخاب زدن
خیط و پیت کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن
خیط و پیت کردن، چرخ زدن، فر زدن، چرخیدن، چرخاندن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن
خیط و پیت کردن، مستغرق ساختن، شکست فاحش خوردن