خیزرانی

لغت نامه دهخدا

خیزرانی. [ خ َ زُ / زَ ] ( ص نسبی ) منسوب بخیزران. ( از انساب سمعانی ) :
و آن جسم لطیف خیزرانی
درخورد شکنجه نیست دانی.
نظامی.
نی گشته قضیب خیزرانیش
خیری شده رنگ ارغوانیش.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

بپرس