خیز کردن


مترادف خیز کردن: خیز برداشتن، جهیدن، دویدن

لغت نامه دهخدا

خیز کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیز برداشتن. به تندی جهیدن و بلند شدن :
از آن گرمی ز شه پرهیز کردی
ز پیش شه بتندی خیز کردی.
نظامی.
روشنی بر دفتر چارم بریز
کافتاب از چرخ چارم کرد خیز.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جهیدن جست برداشتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس