خیرگی کردن

لغت نامه دهخدا

خیرگی کردن. [ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پررویی کردن. بی حیایی کردن. بی شرمی کردن. || جسارت ورزیدن. دلیری کردن.لجاجت کردن. عناد کردن. ستهیدن. ستیزگی کردن. || خودسری کردن. خیره سری کردن. خودرائی کردن.

فرهنگ فارسی

پر رویی کردن بیحیایی کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس