گر شرفوان بمثل شروان نیست
خیروان است شرفوان چه کنم.
خاقانی.
اهل عراق در عرقند از حدیث توشروان بنام تست شرف وان و خیروان.
خاقانی.
شروان بدولت تو خیروان شد امامن خیروان ندیدم الا شری ندارم.
خاقانی.
خطه شروان نشود خیروان خیربرون خطه شروان طلب.
خاقانی.
شروان بفر اوست شرفوان و خیروان من شکرگوی خیر و شرف تا رسد مرا.
خاقانی.
تا نامد مهد دولت اوکس شروان خیروان ندیده ست.
خاقانی.
تا بدور دولت او گشت شروان خیروان عرشیان فیض روان بر خیروان افشانده اند.
خاقانی.