خیروان

لغت نامه دهخدا

خیروان. [ خ َ ] ( اِخ ) نام موضعی است و گویند ظهور مهدی آخرالزمان از آنجا خواهد شد. ( غیاث اللغات ) ( ازآنندراج ). در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است ، گفته اند نام قدیم شروان مولد خاقانی است با استشهاد به ابیات او اما این معنی بر اساسی نیست ، بلکه چون کلمه شروان با «شر» شروع می شود خاقانی برای تفأل کلمه شر را به «خیر» بدل کرده و خیروان گفته است :
گر شرفوان بمثل شروان نیست
خیروان است شرفوان چه کنم.
خاقانی.
اهل عراق در عرقند از حدیث تو
شروان بنام تست شرف وان و خیروان.
خاقانی.
شروان بدولت تو خیروان شد اما
من خیروان ندیدم الا شری ندارم.
خاقانی.
خطه شروان نشود خیروان
خیربرون خطه شروان طلب.
خاقانی.
شروان بفر اوست شرفوان و خیروان
من شکرگوی خیر و شرف تا رسد مرا.
خاقانی.
تا نامد مهد دولت او
کس شروان خیروان ندیده ست.
خاقانی.
تا بدور دولت او گشت شروان خیروان
عرشیان فیض روان بر خیروان افشانده اند.
خاقانی.

پیشنهاد کاربران

بپرس