خیره نگر. [ رَ / رِ ن ِ گ َ ] ( نف مرکب ) بدنگر. دقیق نگر. نظرزن. ( یادداشت مؤلف ) : گر باخبرستی ز پی روی تو هر شب غیرت بر می بر فلک خیره نگربر.سنائی.گفتا چو منی را چه دهی دیده خیره نفرین بچنین طیره گر خیره نگربر.سوزنی.