خیره شدگی


معنی انگلیسی:
fixation

مترادف ها

fixation (اسم)
ثابت کردن، تثبیت، تحکیم، تعیین، تعلق خاطر، دلبستگی زیاد، عشق زیاد، خیره شدگی

فارسی به عربی

عقد

پیشنهاد کاربران

بپرس