خیره شد

باسلام. باتعجب وبهت نگاه کردن

زل زدن

زل زد به یه چیز

نگاه کردن به چیزی بدون چشم برداشتن از آن

نگاه کرد. زل زد . بادقت نگاه کردو. . . . . . . . . . .

چشم دوخت

نگاه کردن به چیزی

به طور کامل جایی را نگاه کرد -

با دقت به یک جا نگاه کرد - به طور مداوم جایی را نگاه کرد

متحیر شد