خیتعور. [ خ َ ت َ ] ( ع ص ، اِ ) زن بدخو. || سراب. || آنچه بر یک حال نباشد و نیست گردد. خیتروع. || تار عنکبوت مانندی که در سختی گرما از هوا فرود آید و نیست گردد. || دنیا. || گرگ. || غول. || سختی. || شیطان. || شیربیشه. || مسافت بعیده. || کرمی که بر روی آب باشد و در یک جا ثبات و قرار نگیرد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).