خیاره دار


معنی انگلیسی:
fluted

لغت نامه دهخدا

خیاره دار. [ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) چیزی که پهلوهای بسیار داشته باشد. ( آنندراج ).کنگره دار. دندانه دار. ( یادداشت مؤلف ) :
اگر بفکر کمندت فتد خیال چمن
خیاره دار بروید کدو بفصل بهار.
اشرف ( از آنندراج ).
خیاره دار نماید ز بس که موج شکست
فشرده همچو خیاری دلم ز هر سویش.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

چیزیکه پهلوهای بسیار داشته باشد کنگره دار .

فرهنگ عمید

دندانه دار.

پیشنهاد کاربران

بپرس