خیاران

لغت نامه دهخدا

خیاران. [ خ َی ْ یا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش طراهان شهرستان خرم آباد. واقع در 34 هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 34 هزارگزی جنوب باختری راه خرم آباد به کوهدشت. با180 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد و راه آن مالرومی باشد و در تابستان می توان اتومبیل برد ساکنان از طایفه نورعلی اند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

خیاران. ( اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، واقعدر 14 هزارگزی جنوب باختری سنقر و 5 هزارگزی باختر شوسه سنقر به کرمانشاه با 265 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و تریاک و توتون و انگور و قلمستان شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم و پلاس بافی است و از طریق عباس آباد در تابستان می توان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه بخش طراهان شهرستان خرم آباد واقع در ۳۴ هزار گزی جنوب باختری کوهدشت و ۳۴ هزار گزی جنوب باختری راه خرم آباد به کوهدشت . با ۱۸٠ تن سکنه . آب آن از نهر خسرو آباد و راه آن مالرو می باشد و در تابستان می توان اتومبیل برد ساکنان از طایفه نورعلی اند .

پیشنهاد کاربران

بپرس