خکشک

لغت نامه دهخدا

خکشک. [ خ َ ک ُ ] ( اِ ) کوزه سفالین منقش بنقشهای رنگارنگ که در آن انگبین کنند و در جهاز دختران فرستند و نیز در عید نوروز برای یکدیگر بطور هدیه فرستند و کودکان با آن بازی کنند. ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ) ( از آنندراج ) :
با مرغ هفت رنگ همین ماند این خکشک
وندر میانش باده رنگین ببوی مشک
ابوالخطیر منجم ( از انجمن آرای ناصری ).
در برهان قاطع آمده است : کوزه سفالین که آنرا برنگهای الوان منقش کرده باشند و در شهر خلخ که یکی از شهرهای حسن خیز است داخل جهاز دختران آرند و در اصل این لغت خاک خشک بوده تخفیف داده خکشک شده.

فرهنگ عمید

کوزۀ سفالی رنگین و منقش: با مرغ هفت رنگ همی ماند این خکشک / واندر میانْش بادۀ رنگین به بوی مشک (ابوالخطیر منجم: لغت نامه: خکشک ).

پیشنهاد کاربران

بپرس