خچکول

لغت نامه دهخدا

خچکول. [ خ َ ] ( ص ) گدا. سائل. فقیر. درویش. ( ناظم الاطباء ). رجوع به «خجکول » در این لغت نامه شود :
بروزگار ملکشه عرابئی خچکول
مگر ببارگهش رفت از قضا گه بار.
انوری ( از فرهنگ ضیاء ).
|| ( اِ ) کاسه گدایان. کشکول. کچکول. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به «خجکول » دراین لغت نامه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس