خِپّنه: دزدکایی، قایمکایی، پنهانی،
نمونه: . . . می جوشانندوخپّنه، دور از چشم دیگران می خورند. ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۴۳ )
محمدجعفر نقوی
نمونه: . . . می جوشانندوخپّنه، دور از چشم دیگران می خورند. ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۴۳ )
محمدجعفر نقوی
خِپّنَه/ khep'pănă : پنهانی، دزدانه
زبانزد:
به خیالت در این قلعه می شود خشک و خِپّنَه کاری کرد؟
کلیدر
محمود دولت آبادی
زبانزد:
به خیالت در این قلعه می شود خشک و خِپّنَه کاری کرد؟
کلیدر
محمود دولت آبادی
خِپّنَه/ khep'pănă : پنهانی، دزدانه.
مانند: آرام و خپنه به سوی چادر زنها رفت.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: آرام و خپنه به سوی چادر زنها رفت.
کلیدر
محمود دولت آبادی