خپ از ترکیب دو واژه پارسی خواب وکپ یعنی صاف خوابیدن که برجستگی بدن دیده نشود بدست آمده هردو هم پارسی است چون عرب به خواب نوم میگوید
رو بگرداند به سوی دست چپ/ در تبار و خویش گویندش که خَپ ( مثنوی، داستان دقوقی ) .
خَپ/Khăp : فرو خفتن، نهفته شدن، پنهان شدن = خَپ کردن.
مانند: زیور و ماهک در پیش ایستاده، و مارال در پناه شانه های ایشان خپ کرده بود و می کوشید تا نگاهش در چشم امنیه ها نتابد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
خَپKhăp : نهفته شدن، فروخفتن - پنهان شدن= خَپ کردن.
تو چرا اینجا خَپ کرده ای
خَپ: خاموشی ( برهان قاطع )
خپ خپو برو یعتی سینه خیز بی صدا مثل خوابیده ها برو
خپ خاموش به حالت خواب اصلا مخفف خواب است و در خراسان وقتی کسی میخواهد دزد بگیرد خود را که به خواب میزند میگویند خپ کرده که دزد بگیرد با این تفاصیل به احتمال بسیار قوی خواپ بوده و بعد از حمله عرب چون تلفظ
... [مشاهده متن کامل] پ ندارند خواب شده و لذا فکر کنم ما در پارسی اصلا ب نداشته ایم چون در تلفظ ب مشکل داریم مثل اینکه اکبر را اکپر میگوییم