خویناه

لغت نامه دهخدا

خویناه. [ خُی ْ ] ( اِ ) خویناد. رجوع به خویناد شود :
روز حرب از پیش او خرچنگ وار
پس خزیدن عادت بدخواه باد
دم زده گردم ندیدم زین عمل
اژدها در حرب او خویناه باد.
ابوالفرج سنجری ( از جهانگیری ).

پیشنهاد کاربران

بپرس