خویلد

لغت نامه دهخدا

خویلد. [ خ ُ وَ ل ِ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر خالد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خویلد. [ خ ُ وَ ل ِ ] ( اِخ ) ابن خالد هذلی مکنی به ابوذویب و ملقب به قطیل از شاعران بود. رجوع به معجم المطبوعات ج 4 ص 185 و اعلام زرکلی ج 1 ص 300 شود.

خویلد. [ خ ُ وَ ل ِ ] ( اِخ ) ابن صخربن عبدالعزی بن معاویةبن مخترش. صحابی بود. ( یادداشت مؤلف ).

خویلد. [ خ ُ وَ ل ِ ] ( اِخ ) ابن عمرو الکعبی مکنی به ابی شریح صحابی بود. ( یادداشت مؤلف ).

خویلد. [ خ ُ وَ ل ِ ] ( اِخ ) ابن مره مکنی به ابوخراش هذلی از بزرگان عرب بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 300 و خاندان نوبختی ص 197 و 198 شود.

خویلد. [ خ ُ وَ ل ِ] ( اِخ ) ابن نُفَیل پدر خدیجه زن اول پیغمبر بود.

فرهنگ فارسی

ابن نفیل پدر خدیجه زن اول پیغمبر بود

پیشنهاد کاربران

بپرس