فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(حامص . ) کشاورزی ، دهقانی .
پیشنهاد کاربران
عملکرد
خویشکاری در پارسی سره برابر . . . وظیفه. . . است.
وظیفه. . . . مسئولیت . . . . .
وظیفه، آن چه فرد ، در عوض حقوقی که دارد باید انجام دهد.
این واژه معادل function وضع شده است در کتاب ریخت شناسی قصه های پریان نوشته ی ولادیمیر پراپ ترجمه فریدون بدره ای؛ در فرهنگ آکسفورد به معنی : ایفای کار کردن ، طرزکار، کارایى ، فعالیت ، تابع ، کار ویژه ، پیشه ، مقام ، ماموریت ، ایفاء، عمل کردن ، کارکردن ، وظیفه داشتن ، ایین رسمى آمده است. مثال از کتاب بالا: «خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیتی که در جریان عملیات قصه دارد، تعریف می شود. »
... [مشاهده متن کامل]
مرا باشد این خویشکاری و بس
کـه باشـم مطـیع خــــداونـدگــار
«مهرآذر شیرازی»
این واژه معادل function وضع شده است در کتاب ریخت شناسی قصه های پریان نوشته ی ولادیمیر پراپ ترجمه فریدون بدره ای؛ در فرهنگ آکسفورد به معنی : ایفای کار کردن ، طرزکار، کارایى ، فعالیت ، تابع ، کار ویژه ، پیشه ، مقام ، ماموریت ، ایفاء، عمل کردن ، کارکردن ، وظیفه داشتن ، ایین رسمى آمده است. مثال از کتاب بالا: «خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیتی که در جریان عملیات قصه دارد، تعریف می شود. »
... [مشاهده متن کامل]
مرا باشد این خویشکاری و بس
کـه باشـم مطـیع خــــداونـدگــار
«مهرآذر شیرازی»
این واژه معادل function وضع شده است در کتاب ریخت شناسی قصه های پریان نوشته ی ولادیمیر پراپ ترجمه فریدون بدره ای؛ در فرهنگ آکسفورد به معنی : ایفای کار کردن ، طرزکار، کارایى ، فعالیت ، تابع ، کار ویژه ،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
پیشه ، مقام ، ماموریت ، ایفاء، عمل کردن ، کارکردن ، وظیفه داشتن ، ایین رسمى آمده است. مثال از کتاب بالا: «خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیتی که در جریان عملیات قصه دارد، تعریف می شود. »