خویشتن بینی. [ خوی / خی ت َ ] ( حامص مرکب ) عمل و حالت کسی که خود را بزرگ و مهم داند. ( از ناظم الاطباء ). عُجب. بزرگ منشی. خودبینی. اِنانیَّت. مَنی. ( یادداشت مؤلف ) : میرود وز خویشتن بینی که هست درنمی آید بچشمش دیگری.
سعدی.
بر این آستان عجز و مسکینیت به از طاعت و خویشتن بینیت.