همی گفت صد مرد گردسوار
ز خویشان شاهی چنین نامدار.
فردوسی.
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب شده سند یکسر چو دریای آب.
فردوسی.
بنزدیک خویشان و فرزند من ببینی همه خویش و پیوند من.
فردوسی.
ز پیوند و خویشان مبر هیچکس سپاه آنکه من دادمت یار بس.
فردوسی.
نخست برادران... و پس خویشان و اولیاء حشم را سوگند دادند که تخت ملک را باشد. ( تاریخ بیهقی ).