خوی گر. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) عادت. ( ناظم الاطباء ). || طبیعت. || روش. ( ناظم الاطباء ). || ( ص مرکب ) معتاد. خوگر. ( یادداشت بخط مؤلف ). مُعاوِد. خوی گر بچیزی. تمرین ؛ خوی گر ساختن کسی را بچیزی. ( منتهی الارب ).