خونخور. [خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) خورنده خون : این چو مگس خونخور و دستاردارو آن چو خره سرزن و با طیلسان.خاقانی. || کنایه از سفاک و خونریز : ای اژدهادم ار نه چو ضحاک خونخوری از طفل پادشاه جم آسا چه خواستی.خاقانی.