خونخوارگی. [ خوا / خا رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی خونخواره : اگر روباه خونخوارگی بگذاشتی آسیب نخجیران بدو نرسیدی. ( کلیله و دمنه ).همه آدمیزاده بودند لیکن چو گرگان بخونخوارگی تیز چنگی.سعدی ( گلستان ).