خونجو

لغت نامه دهخدا

خونجو. ( اِ ) نوعی از کرم است که بدرخت آسیب فراوان رساند و بطور دستجمعی زندگی می کند. ( یادداشت مؤلف ). فنگ. || ( نف مرکب ) که خون جوید. که در پی خون و خوردن آن برآید.

پیشنهاد کاربران

کسی که سماجت میکند و در کاری که به او مربوط نمیشود سرک میکشد و باعث میشود که دردسر درست شود

بپرس