خون گشادن
لغت نامه دهخدا
- خون گشادن از چشم ؛ خوناب گریستن. خون گریستن.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
خون گشادن: جاری شدنِ خون.
�من دیدم یکی را از رکها خون کشاد و باز نایستاذ تا اندر آن هلاک شد�
هدایه المتعلمین فی الطب.
�من دیدم یکی را از رکها خون کشاد و باز نایستاذ تا اندر آن هلاک شد�
هدایه المتعلمین فی الطب.