دیکشنری
مترجم
بپرس
خون گرفتار
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
خون گرفتار. [ گ ِ رِ ] ( ص مرکب ) احمق. ابله. ( ناظم الاطباء ). || خون گیر. رجوع به خون گیر شود.
فرهنگ فارسی
احمق ابله
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها