خون کشیدن

لغت نامه دهخدا

خون کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) خون از موضعی خارج کردن. || اشک خونین از غم ریختن :
سیاووش لشکر بجیحون کشید
بمژگان همی از جگر خون کشید.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

خون از موضعی خارج کردن یا اشک خونین از غم ریختن .

پیشنهاد کاربران

خون کشیدن به معنای شباهت ژنتیک و همین طور علاقه پیدا کردن ، در فارسی به خصوص در استان قزوین رایج است . می گویند نوه اش در کانادا دنیا آمده ولی به پدر بزرگش خون کشیده.
خون گرفتن

بپرس