خون نشستن. [ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) خون آمدن از راه اسافل اعضا چنانچه در بواسیر و زحیر ( این اصطلاحی است در تداول فارسی زبانان هند ) : بلبل ازین غصه چنان خون نشست کز ته دم رنگ دگرگونه بست.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).