خون مرده

لغت نامه دهخدا

خون مرده. [ ن ِ م ُ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خونی که بر اثر رسیدن ضربه ای در بدن در زیر پوست جمع و منجمد شود. ( آنندراج ) :
هر کس شراب آن لب جان بخش خورده است
آب حیات در نظرش خون مرده است.
غنی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از خونی که بر اثر رسیدن ضربه ای در بدن در زیر پوست جمع و منجمد شود .

پیشنهاد کاربران

بپرس