خون رز. [ ن ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خون تاک. خون درخت انگور. کنایه از شراب انگوری باشد. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ) : دوستان خون رزان پنهان کشند از دور و من آشکارا خون مژگان درکشم هر صبحدم.خاقانی.در صبوحش که خون رز ریزدز آب یخ بسته آتش انگیزد.نظامی.