خون جوش زدن

لغت نامه دهخدا

خون جوش زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) جوشیدن خون. || به هیجان آمدن. غضبناک و خشمگین گشتن. || به سر غیرت آمدن.

فرهنگ فارسی

جوشیدن خون یا به هیجان آمدن

پیشنهاد کاربران

بپرس