خون جستن

لغت نامه دهخدا

خون جستن. [ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) قصاص خواستن. ( آنندراج ). طلب خون کردن. خونخواهی نمودن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
جهان را عشق عالم سوز اگر بر یکدگر سوزد
که خون شبنم از خورشید عالمتاب می جوید.
صائب ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس