خون بسته

لغت نامه دهخدا

خون بسته. [ ن ِ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خون منجمد شده. ( ناظم الاطباء ). || علقه [ ع َ ل َ ق َ ]. ( یادداشت بخط مؤلف ) ( ترجمان القرآن ).

فرهنگ فارسی

خون منجمد شده یا علقه

جدول کلمات

علق

مترادف ها

coagulum (اسم)
لخته، دلمه، خون بسته، علقه

پیشنهاد کاربران

بپرس