خوفناک. [خ َ / خُو ] ( ص مرکب ) هولناک. ترسناک. هراسناک. مخوف. ( ناظم الاطباء ). مهیب. هول. ( یادداشت بخط مؤلف ).- راه خوفناک ؛ راه ترسناک. راه مخوف : لبیک عشق زن تو درین راه خوفناک.عطار.|| ترسنده. ( یادداشت مؤلف ). ترسان. جبان. ( ناظم الاطباء ).
terrible (صفت)مخوف، ترسناک، ژیان، وحشتاور، ترس اور، وحشتناک، خوفناک، بسیار بد، مهیب، هولناک، سهمناکdreadful (صفت)بد، مخوف، ترسناک، ژیان، وحشتناک، خوفناک، مهیبfrightful (صفت)ژیان، وحشتناک، خوفناکdangerous (صفت)خطر ناک، خطیر، خوفناکmacabre (صفت)ترسناک، خوفناک، وابسته برقص مرگ
چقدر تو خوفناکی! کنایه از اینکه چقدر تو ترسناکی. چقدر باعث ترس و وحشت من می شوی. خوف نکن: نترس. با رفتارت باعث ترس من نشو.+ عکس و لینک