خوع

لغت نامه دهخدا

خوع. [ خ َ ] ( ع اِ ) گردش وادی. || هرزمین مغاک که گیاه رمث رویاند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || نام درختی است به لغت اهل یمن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).

خوع. [ خ َ ] ( اِخ ) کوهی است سپید. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).

خوع.[ خ َ ] ( اِخ ) نام یکی از ایام عرب است که در آن شیبان بن شهاب اسیر شد و این شیبان سوارکار خوب و صاحب اسبی بود معروف به مودون و نیز سید قبیله خود بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس