خوشگویی

لغت نامه دهخدا

خوشگویی. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( حامص مرکب ) خوشگوئی. خوش سخنی.

فرهنگ فارسی

خوشگوئی خوش سخنی

پیشنهاد کاربران

خوش سخنی، خوش گفتاری، نرم گفتاری، خوش زبانی
بیا کی گویی: اندر جام مانند گلابستی
به خوشی گویی: اندر دیدهٔ بی خواب خوابستی

بپرس