خوشنود کردن


معنی انگلیسی:
gratify

لغت نامه دهخدا

خوشنود کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راضی کردن. خوشحال کردن. ارضاء. ترضیه. اقناء. اقناع. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

راضی کردن خوشحال کردن

مترادف ها

satisfy (فعل)
راضی کردن، قانع کردن، خرسند کردن، خوشنود کردن، خشنود ساختن، اقناع شدن، خشنود کردن

gladden (فعل)
خوشحالی کردن، خرسند کردن، خوشی دادن، خوشحال کردن، خوشنود کردن، شاد شدن، خشنود ساختن، مشعوف ساختن

فارسی به عربی

افرح , وافق

پیشنهاد کاربران

بپرس