شود به بستان دستان زن و سرودسرای
بعشق بر گل خوشبوی بلبل خوشدم.
سوزنی.
ز آتش خورشید شد نافه شب نیم سوخت قوت از آن یافت روز خوشدم از آن شد بهار.
خاقانی.
اختران عود شب آرند و بر آتش فکنندخوش بسوزند و صبا خوشدم از آنجا بینند.
خاقانی.
پردل چو جوز هندی و مغزش همه خردخوشدم چو مشک چینی و حرفش همه کلام.
خاقانی.
|| هوای صاف. هوای لطیف. ( ناظم الاطباء ).