خوشبوی کردن

لغت نامه دهخدا

خوشبوی کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ دَ] ( مص مرکب ) تعطیر. ( دهار ). تطبیب. ( تاج المصادر بیهقی ). تعریف. ( ترجمان القرآن ). معطر کردن. خوشبوی ساختن. خوشبوی گردانیدن. ( یادداشت مؤلف ) :
صبحی که مشام جان مشتاق
خوشبوی کند اذا تنفس.
سعدی.

فرهنگ فارسی

تعطیر تطبیب تعریف

پیشنهاد کاربران

بپرس