خوشبوی کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ دَ] ( مص مرکب ) تعطیر. ( دهار ). تطبیب. ( تاج المصادر بیهقی ). تعریف. ( ترجمان القرآن ). معطر کردن. خوشبوی ساختن. خوشبوی گردانیدن. ( یادداشت مؤلف ) : صبحی که مشام جان مشتاق خوشبوی کند اذا تنفس.سعدی.