خوشبوی شدن

لغت نامه دهخدا

خوشبوی شدن. [ خوَش ْ / خُش ْ، ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) عَطَر. عَبَق. عَباقة. عَباقیة. اَرَج. اَریج. ( منتهی الارب ). تطیاب. طیبه. طیب. ( تاج المصادر بیهقی ). معطر شدن. با عطر شدن. عطرناک شدن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

عطر عبق

پیشنهاد کاربران

بپرس